دلایل این تمجید اگرچه شاید در تحلیلهای فرامتنی رسوخ کرده در نقدهای داخلی به جنبههایی نمادگرایانه از این اثر خوشساخت بازگردد اما ماهیت فرمی یه حبه قند و بازتاب مفهومی جهانی چون سنتها و آیینها و بحث تقابل سنت و مدرنیته در زبانی بومی علت اصلی این تمجید به شمار میآید. میرکریمی در انتقال پیام مهم فیلمش یعنی لزوم توجه بیشتر به سنن و ارزشهایی که در حال فراموششدن هستند از الگوی تکنیکی خاص خود که از آن تحت عنوان میزانسن ایرانی یاد شد، بهره برد و به زیبایی یک زندگی ایرانی را با تمام مختصات به تصویر کشید. آمادهشدن یک خانواده ایرانی برای مراسم ازدواج دختر کوچک خانواده و گردهمآمدن اعضای این خانواده، روند داستانی این اثر را در ریتمی حساب شده سر و شکل داد. شاید حالا که آتش تند نوشتن نقدهای نمادگرا درباره این اثر خوابیده و میتوان نگاهی دقیقتر به آن داشت متوجه میشویم که چرا یه حبه قند بهترین گزینه برای تداوم راهی است که جدایی نادر از سیمین طی کرد.
در یه حبه قند هر فرد و رفتارهایش یک علت غایی مشخص دارد. سرگرمی بچهها در حاشیه جشن بزرگ خانواده ایرانی، فعالیت هریک از افراد برای آنکه گوشهای از این جشن را بگیرند و به سرانجام برسانند، نحوه آمادهشدن افراد برای مراسم و سرانجام انعکاس نمادینی از وجوه تقابل ارزشهای سنتی با باورهای مدرن از طریق اشارههای کلامی و بصری هنرمندانهای که میرکریمی به ماهیت شکلی خانه و رفتار آدمها دارد، اثری جزء نگرانه را شکل داده است که در تعریف سینمای ملی نمونهای قابل اتکا محسوب میشود و تصویر دلنشینی از یک زندگی انسانی را با همه فراز و نشیبهایش به تصویر میکشد. اینکه آیا اسکار دومین جایزه خود را به سینمای ایران میدهد یا خیر، شاید هنوز قابل حدس نباشد اما مضمون اثر و فرم ساختاری آن میتواند نویددهنده رایحههایی باشد که از سمت اسکار به سوی سینمای ما خواهد دمید.